اعلام زمان برگزاری تماشای پنجم (نقد مکتوب)
شعرهای جعفر واعظی و محسن طاهری در تماشای پنجم نقد میشود
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: بر اساس اعلام مدیریت آموزش و پژوهش، نشست هفتگی نقد ادبی با عنوان «تماشای پنجم سال 1391» در تاریخ 25/3/1391 با بررسی و نقد اشعار جعفر واعظی و محسن طاهری برگزار میشود.
شعرهای جعفر واعظی
1
بي خودي
دلخوشم نكنيد
اين زندگي
به اندازه ي
يك تف سر بالا
نمي ارزد
2
نگاهي انداخت به پدرش
كه شبيه صخره اي
از دست طبيعت وحشي
صدها يادگار
به چهره داشت
ديوار تكيه داده بود
به پشت اش
به چشمهاي پدرش
خيره شد
نگاهي انداخت به مادرش
كه نشسته بود
ميان دشتي
از گلهاي ريز و ساده ي
چادر نمازش
و با هر مشت
پسته اي
كه خندان مي كرد
يكي از بغض هايش را
قورت مي داد
به چشمهاي مادرش
خيره شد
نگاهي انداخت به خواهرش
كه داشت
براي عروسك
گرسنه و گريانش
لالايي مي خواند
به چشمهاي خواهرش
خيره شد
پسرك ايستاد
رو به روي آيينه
هنوز جاي كينه ي
پسر همسايه اش
روي گونه اش
لبخندي سوزناك مي زد
به چشمهاي خودش
خيره شد
نگاهش را چرخاند
به چشمهاي
خيس و كبود اتاق
خيره شد
با خودش گفت :
اي كاش خدا
چشمهايش
بادامي بود
3
تو
در نوع خود
نادر ترين بودي
همراه با گلوله اي
از اسلحه ي يك تك تيرانداز
در جنگ جهاني اول
دوم
سوم
شليك شدي
همراه با بمبي
در آغوش يك انتحاري
در افغانستان
عراق
پاكستان
منفجر شدي
همراه با داغ ترين خبرها
در سر تا سر جهان
پخش شدي
در شبي
سرد و مهتابي
آرام نشستي
روي سينه ي پدرم
كنار تپشهايي يكنواخت
جا خوش كردي
و دستور ايست را
براي قلبي مهربان
صادر كردي
فرداي آن روز
از طريق خاك
و حالا
از طريق اين شعر
قصد تكثير شدن داري
تو
در نوع خود
نادرترين هستي
ای مرگ!
4
خواب دیده بود دخترک
که نان
آجر شد
در دستهای پدر اش
به شب نرسیده
تعبیر شد خواب
بازداشت کرده بودند
پدر اش را
به جرم نشستن در میدان شهر
با لباس کار
و نداشتن هویتی
که نشان بدهد
خون یک گندمزار
در دستهایش جاریست
5
چقدر
بوی عطر مردانه اش را
دوست دارم
هر وقت
به خانه بر می گردد
توی باران
بوی خاک نم زده می دهد
تمام اندام پدرم
شعرهای محسن طاهری
(قطعه اول)
"چرا؟"
شیرمَدگوَه بیکش...
بَه روی دیسترخان نداشته یتیمان وطن!
تا بُنوشند از فقر،
تا که سِراب شوند از بخشش نداشته
قابلی خوران...!!
(قطعه دوم)
"سرزمین فریاد"
بُردَه بُردَه خوردَه شدی!ذرَه ذرهِ ت کدَن!
ایتو پایشانه سر گلونت ماندن
که ماندی از پش رفتن...
مانده نشو!پشرفت کو!
ایتو پشرفت کو دانه دانه خانِمانه ترک بُگوین؛
ایتو پشرفت کو که نامِته که مِشنون
ازجایشان بخیزن!!
ازجای بخیزن از خاطر سرزمین من،سرزمین فریاد،
فریاد نسل نادیدَه های ستیز؛
که باورشان افق سربلندی وطن را تسخیر مکند.
(قطعه سوم)
و اینک عشق..."
گذران باد،وزش تندی بر من،
دیده گانم در می یابند
همچو روزنه ای، باد را؛
و زین مهربان نسیم
چنان شادمان منزلم
کز سکنای غم در جریانم نیم مشوش.
خانه ادبیات افغانستان، نهاد مستقل ادبی، فرهنگی و هنری است که در سال 1382 خورشیدی بنیان نهاده شد. هدف خانه ادبیات افغانستان، پاسداری از ادب، فرهنگ و هنر سرزمین باستانی افغانستان و افزایش پیوندهای فرهنگی میان ملت های پارسی زبان افغانستان، ایران و تاجیکستان است.