فرهنگیان افغان «در شُرُف ماه»، با بشير رحيمي، همداستان شدند
فرهنگیان افغان «در شُرُف ماه»، با بشير رحيمي، همداستان شدند
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: در سي و سومين نشست نقد و بررسي ادبيات افغانستان، محمدبشیر رحیمی، یکی از پیشگامان ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران، مهمان خانه ادبيات افغانستان شد.
خانه ادبيات افغانستان با همکاری مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري تهران، نشست ادبی «در شُرُف ماه» را با حضور اعضاي خانه، اعضاي كانون ادبي كلمه از قم، فرهنگیان ايراني و ديگر دوستداران شعر و ادب پارسي برگزار کرد. گرامیداشت تلاشهای ادبی محمدبشیر رحیمی به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران، محور اصلی این برنامه بود که در آن، سخنرانان به نقد و بررسي مؤلفههاي شعر محمد بشیر رحيمي پرداختند و شماری از شاعران نیز شعر خواندند.
در ابتدای این نشست، عليمدد رضواني، عضو هیئت مدیره خانه ادبيات افغانستان که اجرای این برنامه را بر عهده داشت، با خوانش شعري از رحيمي، ورود وی به ایران و حضورش را در محفل خانه ادبیات، خوشآمد گفت. سپس محمدصادق دهقان، معاون خانه ادبيات افغانستان در مورد علت برگزاري چنين نشستهایی، سخناني را بیان کرد. وي با اشاره به سياستهاي خانه ادبيات افغانستان در راستاي ارتقای فرهنگ و ادب پارسی، تلاشهاي انجام شده در اين زمينه را به طور كلي چنين برشمرد: «نقد ادبي در قالب برگزاري جلسات هفتگی و ماهانه در تهران و دوماهانه در کابل؛ قدردانی از تلاش پيشگامان ادبيات افغانستان با برگزاري «قند پارسی» و «شبهاي كابل» در ایران و افغانستان و گرامیداشت رهنورد زرياب، محمدحسين محمدي، محمدکاظم کاظمی، محمدشريف سعيدي و ابوطالب مظفري؛ معرفي آثار تازه اهل فرهنگ و ادب شامل دو گروه پيشگامان ادبيات افغانستان و استعدادهاي نوظهور و جوان».
دهقان با مرور كارنامه ادبي رحيمي و فعاليتها و ويژگيهاي شخصيتي رحيمي در این باره چنین گفت: «محمدبشير رحيمي یکی از پيشگامان ادبيات مهاجرت در ايران است و نقش خانه ادبیات در پاسداشت جايگاه اهل فرهنگ و ادب بر همگان روشن است. نقش رحيمي نیز در مطبوعات مهاجرت، ستودني است. مديريت ادبي و انجام امور فني نشريههاي دانشجويي و ديگر نشريات روز آن زمان همچون گلبانگ، ميثاق، وحدت، پامير، همبستگي و غيره از جمله وظايفي بود كه رحيمي بر عهده داشت. علاوه بر دانش ادبي، رحيمي از هنر خطاطي و خوشنويسي نیز برخوردار است و اين ذوق خدادادي براي وي يك امتياز به حساب ميآيد.» حضور فعال رحيمي در شوراي شعر قم و انجمن ادبي كلمه از ديگر مواردي بود كه سردبیر مجله «فرخار» به آنها اشاره كرد و ارتباط مناسب با همزبانان ايراني را از جمله خصايص مثبت رحيمي برشمرد كه امكان معرفي اهل قلم افغانستان را براي همزبانان فراهم ميآورد.
در ادامه برنامه، قنبرعلي تابش، شاعر پيشكسوت كشور به بررسي دو موضوع «هراس و حسرت» در شعر رحيمي پرداخت. وي با بررسی اشعاري كه رحيمي در دوره دوم مهاجرتش، در كانادا سروده بود، گفت كه مباني نظري اين بررسي از انديشهها و تحليلهاي انديشمندان پسامدرن مخصوصا ريچارد رورتي پيروي ميكند. تابش در آغاز سخنانش گفت: «در اوایل قرن بیستم، مفاهیم و آرمانهایی همچون برابري در امكانات براي كودكان جهان، جهانوطني و جامعه بيطبقه، ذهن و انديشه روشنفكران را شكوفا كرده بود و روشنفکران نسبت به آینده جامعه بشری، خوشبین و امیدوار بودند. اين روشنفکران در دو نحله دستهبندي ميشدند: اول، جناح چپ که به نابودي سرمايهداري خصوصي، انقلاب خشونتآميز و حاكميت طبقه كارگر اعتقاد داشتند. دوم، جناح راست که به صلح، پيشرفت، تكنولوژي و بارور كردن جهان از طريق پيشرفت صلح و تكنولوژي امیدوار بودند تا احساس برتربيني و تبعيض انسانها نسبت به يكديگر از بين برود. به اعتقاد رورتي، اين اميدها در پايان قرن بیستم، با شكست جناح چپ (شوروي) رو به افول نهاد. ليبراليسم در جناح راست نيز نتوانست اين آرزوها را برآورده كند. پس نااميدي، روشنفكران را فراگرفت. به اعتقاد رورتي، دو خطر براي بلعيدن ما وجود دارد: شكل گرفتن يك فوق طبقه متشكل از سرمايهداران كه مجالس و پارلمانهاي دنيا را براي رسيدن به اهداف خود دور ميزنند و خطرناكتر از آن، وجود روشنفكراني است كه با سياحت و شركت در سیمنارها و تلف كردن سرمايهها در هتلهاي مجلل به تحليل و برآورد خسارت جنگ ميپردازند».
عضو انجمن ادبی کلمه با اشاره به تلاش روشنفکران برای واکنش نشان دادن به این وضعیت افزود: «هنرمندانی با تعلقات جهان سومي به اين پاسخ رسيدند كه انسان بايد با اهتمام به فرهنگهاي بومي از اين نااميدي رها شود. هنرمندان و شاعران كه از مهمترين روشنفكران اين نحله هستند، در برابر انديشمندان غربي، اين نظريه را مطرح كردند كه بايد به فرهنگهاي كوچكتر و بوميتر نيز اعتنا شود. به طور کلی، تفاوت هنرمند با ديگران در توانايي ثبت حالات روحي خود است. هنرمندان توانستند اين حالات را ثبت و بازگو كنند و پاسخي جديد در برابر اين انديشه ارائه دهند.» سپس تابش، محمدبشير رحيمي را نمونهاي از روشنفكران افغانستاني دانست که اشعارش، حس نوستالوژيك جديد و هبوط تازهاي دارد؛ گويي به جهان تازهاي پا گذاشته است. وی در این باره چنین گفت: «خيلي از دوستان ما به غرب سفر كردند، اما دستاورد فرهنگي و فرآورده فرهنگي براي ما نداشتند. مگر غرب را همين روشنفكران شرقی از غرب بازگشته چون اقبال و شريعتي به ما نشناساندند؟ متأسفانه در جمع ما افغانيها، چنين چهرههایی تا کنون پدید نیامده است. با این حال، حضور رحیمی در این میان، جرقهای محسوب میشود».
تابش با توجه به مسائل يادشده، به ظهور نشانههاي حسرت و هراس در شعر رحيمي اشاره كرد و پرداختن به فرهنگ بومي و وطني را از شاخصههاي شعر وي دانست. این شاعر پیشکسوت با خوانش نمونههايی از شعر رحيمي، شش نوع حسرت را در شعر وي برشمرد که عبارت بودند از: فراموشي زبان مادري در فرزندان، فراموشي اعتقادات ديني در فرزندان، حسرت و حرمان از زيبارخان وطني، دوري وطن، آرزوي مرگ و ترويج امور مذهبي.
پس از سخنرانی تابش، حكيم ابراهيمي، محمد حبيبي، محمد جعفري، علي داوودي ( شاعر ايراني)، احمد احمدي، زهرا بوستاني و صحرا كريمي شعرخواني کردند. آنگاه دکتر حفيظالله شريعتي، دومين سخنران محفل بود كه به نقد مجموعه شعر رحيمي به نام «در شُرُف ماه» پرداخت. وي، رحيمي را شاعري دشوارگو و باملاحت دانست كه با بهرهگیری از سبك هندي، با ظرفات بالا و بسيار پيچيده سخن ميگويد. شريعتي، عوامل شاعرانگي رحيمي را صنعتگرايي، تلفيقات مجازي و بيگانهگرايي در خلق معاني بديع دانست كه در دل مخاطب غوغا به پا ميكند و به همذاتپنداري ميانجامد. وي گفت: «شعر رحيمي را شعر مينياتوري شده ميدانم كه رگههايي از معرفت و نگاه ژرفگرايانه و خلوص و آيينهگي به همراه دارد. استفاده نکردن از واژهها و تعابير دمدستي و كشف و شهود شاعرانه، شعر رحيمي را از معمولي بودن باز داشته است. در حقيقت، خواننده در اين مجموعه، با گفتمان سهجانبه (مؤلف، متن، مخاطب) روبهروست و بايد با نگرشي جديد، اشعار ايشان را خواند. حرکت از محسوس به نامحسوس و حركت دایم در شعر، ما را به كشف جديد ميرساند».
مضمونيابي و بيگانهگرايي از دیگر ويژگيهايي بود كه شريعتي به وجود آنها در شعر رحیمی اشاره كرد. تلاش شاعر براي يافتن چيزي كه ديگران ندارند يا نداشتند؛ درآميختن سادهترين مضامين با زباني متفاوت و دشوار، بهرهگيري از صور خيال، ايجاز، پارادوكس و حسآميزي از جمله ويژگيهايي بود كه شريعتي، آن را به همراه مهارت و تجربه شاعر در سرایش، عامل خواندني شدن مجموعه شعر «در شُرُف ماه» دانست.
در ادامه مراسم، باز نوبت به شعرخواني گروه دیگری از شاعران حاضر در محفل رسيد. در اين فرصت، ناصر عارفي، محمود تاجيك، جاويد حسيني، سعيد يوسفي و طاهره حسيني اشعارشان را خواندند. جهانگیر شعبانی، آهنگساز و آوازخوان ایرانی نیز که مهمان این مراسم بود، درباره دلیل آهنگسازی برای قطعه آهنگ «لیلا» روی یکی از اشعار علیمدد رضوانی، با ترکیب ملودیها و نواهای مختلف موسیقی ایرانی، افغانی و خارجی سخن گفت. شعبانی در این باره چنین بیان کرد: «شعر «لیلا»، نه تنها نماد مهاجرت و آوارگی است، بلکه از نظر من، نماد غربت و آوارگی انسان معاصر است و متعلق به یک سرزمین و خاک نیست. در این قطعه سعی شده است از ملودیهای معروف ایران و جهان استفاده شود تا با تركيب نواهای مختلف در این قطعه، به غربت انسان معاصر در دنيا اشاره كند. موسيقي رباب و صداي شاعر نيز در اين قطعه افزوده شده است».
پس از پخش اين قطعه زيبا، شاعران جوان و پيشكسوت مانند رضا اسدي، محمدحسين فياض، جعفر واعظي، عقیل، علي يعقوبي، حميد مبشر، زهرا زاهدي، سارا محمدي، زيبا احمدي و محمدسرور رجايي به شعرخواني پرداختند.
آنگاه علیمدد رضوانی با خوانش زندگينامه و كارنامه ادبي رحيمي، از وي دعوت كرد براي حسن ختام محفل به شعرخواني و سخنرانی بپردازد. رحيمي با قدرداني از خانه ادبيات افغانستان و مركز آفرينشهاي ادبي حوزه هنری گفت: «من هیچ وقت سخنران بلیغ و فصیحی نبودهام. امروز هم در نظر ندارم سخنرانی کنم. برداشتهای آقای تابش و شریعتی از سیاهمشقهای من، در واقع، تشویقی بود که مرا در این مسیر بیشتر به حرکت وا دارند و به ایستایی نرسم.» وی با تبیین وضعیت فکری و مذهبی مهاجران مسلمان در غرب به موردی اشاره کرد که مایه سرایش یکی از شعرهایش شده است. وی در این زمینه چنین اظهار داشت: «متأسفانه در غرب، کسانی که نامشان، محمد یا احمد است، اسمشان را به دیوید، جُرج و ... عوض میکنند. تحلیل آنها هم این است که این اسامی، اسامی غریبی است و ما با آن توهین می شویم، در حالی که سایت گوگل در تحقیق خود اعلام کرده است که بالاترین و مطرح ترین نام در جهان، نام محمد است.» رحیمی در ادامه سخنانش، این غزل را خواند:
«با تو آوازه میشود هر دم، روشنی در سراسر چشمم
ماه مسکن گزیند از این پس در سرای محقر چشمم
با تو آیینه میوزد انگار، میزند آب و روشنی را جار
میشود تازه تازه شبنموار، تِشْلَههای مُشجّرِ چشمم
هرچه در دست شهر فانوس است، میخورد با نگاه من پیوست
میشود از پگاه مستامست، فیضگاهیاست محضر چشمم
ای محمد! چه کردهای با من، روشنم جمله جان و تن، روشن
جلوهزار تو گشتهام حتما ای فروغ مکرر چشمم
با تو میچید میشود هر دم، چلچراغ دو چشم تاریکم
ماه نو میشود سراپا خم، دم به دم در برابر چشمم
با تو هر روز، آفتابی چند، میخورد با نگاه من پیوند
ماه و میچید میگردند هالهسان دور محور چشمم
کهکشان هم کشان کشان دامان، آسمان را گرفته در انبان
هرچه دارد ستاره در چمدان، میدهد پاش بر سر چشمم
با تو گردیدهام سرا پا نور، با نگاه تو گشتهام محشور
آفتاب است بعد از این مجبور، تا زند خیمه بر در چشمم
آسمان زلال و ناب اینک خیزد از چشمهای من بیشک
آب و آینه میشود هر یک، مشتق از اصل مصدر چشمم
گشتهام هرچه نور را منبع، هرچه صبح و سپیده را مجمع
صدهزار آفتاب را مطلع، بس شگفت است محور چشمم
روشنیخیز گشته است از تو چشمهای عقیم من هر دو
میکنند آفتاب و ماه، وضو، صبح در حوض کوثر چشمم».
رحیمی بعد از خوانش این شعر گفت: «ما در آنجا که هستیم، دل ما برای دین و مذهب و فرهنگ و تاریخ ما پرپر میزند. چه میتوان کرد و چارهای هم نیست و دلتنگیهای خود را با شعر بیان میکنیم.» سپس رحیمی شعرهای دیگری هم خواند که با تشويق ويژه مخاطبان روبهرو شد. دو نمونه از شعرهای جدید رحیمی به این شرح هستند:
هواي تلخ
غم است روي غم و غم به روي غم اينجا
تو نيستي و به دوش كه سر نهم اينجا
تو نيستي و به درد چه ميخورد دنيا
غمي است تلخ، تقلاي بيش و كم اينجا
دلار، دلبر و يورو نميشود يارم
گرفته است دلم بي تو، بد رقم اينجا
نفس، شكسته؛ هوا، تلخ و آسمان، كوتاه
چه ميكشم به خدا بي تو، دم به دم اينجا
گرفته خاطرم و بر نمیدهد روحم
جز اينكه ديده و دل ميرسد به هم اينجا
در آستانهي بار دگر قضا شدنم
چه فرق میكندم هستي و عدم اينجا
تو نيستي و كه را ميتوان تنفس كرد
تو نيستي، چه كنم جز كه جان دهم اينجا
انجماد
چندي است منجمد شده دست و نگاه من
ساكت شده است وسوسهي گاه گاه من
يعني در انفعال خودم، مايه بستهام
طيفي نرسته است ز رنگ سياه من
دلتنگ يك نفس به تبسم رسيدنم
آيا كليد ميخورد آخرین پگاه من؟
قحط است روشنايي از آن سان كه خلق را
چندين محاق گشته فراموش ماه من
اين گونه در بسيط خودم سنگ ميشوم
جز مرگ، هيچ چيز، نباشد پناه من
در پايان محفل، مجري نشست از اسدالله امیری، رايزن فرهنگي سفارت افغانستان در تهران خواست تا هدايايی را كه شامل محصولات فرهنگي و مكتوب خانه ادبيات افغانستان ميشد، به رحیمی تقديم كند. بشير رحيمي با ابراز خرسندي از حضور در اين محفل، از زحمات همه مسئولان خانه ادبیات افغانستان و حضور اهالی فرهنگ هموطن و همزبان در این برنامه سپاسگزاری کرد.
خانه ادبیات افغانستان، نهاد مستقل ادبی، فرهنگی و هنری است که در سال 1382 خورشیدی بنیان نهاده شد. هدف خانه ادبیات افغانستان، پاسداری از ادب، فرهنگ و هنر سرزمین باستانی افغانستان و افزایش پیوندهای فرهنگی میان ملت های پارسی زبان افغانستان، ایران و تاجیکستان است.