فرهنگیان افغان «در شُرُف ماه»، با بشير رحيمي، هم‌داستان شدند

فرهنگیان افغان «در شُرُف ماه»، با بشير رحيمي، هم‌داستان شدند

روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: در سي و سومين نشست نقد و بررسي ادبيات افغانستان، محمدبشیر رحیمی، یکی از پیش‌گامان ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران، مهمان خانه ادبيات افغانستان شد.

خانه ادبيات افغانستان با همکاری مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري تهران، نشست ادبی «در شُرُف ماه» را با حضور اعضاي خانه، اعضاي كانون ادبي كلمه از قم، فرهنگیان ايراني و ديگر دوستداران شعر و ادب پارسي برگزار کرد. گرامی‌داشت تلاش‌های ادبی محمدبشیر رحیمی به عنوان یکی از پیش‌گامان ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران، محور اصلی این برنامه بود که در آن، سخنرانان به نقد و بررسي مؤلفه‌هاي شعر محمد بشیر رحيمي پرداختند و شماری از شاعران نیز شعر خواندند.

در ابتدای این نشست، علي‌مدد رضواني، عضو هیئت مدیره خانه ادبيات افغانستان که اجرای این برنامه را بر عهده داشت، با خوانش شعري از رحيمي، ورود وی به ایران و حضورش را در محفل خانه ادبیات، خوش‌آمد گفت. سپس محمدصادق دهقان، معاون خانه ادبيات افغانستان در مورد علت برگزاري چنين نشست‌هایی، سخناني را بیان کرد. وي با اشاره به سياست‌هاي خانه ادبيات افغانستان در راستاي ارتقای فرهنگ و ادب پارسی، تلاش‌هاي انجام شده در اين زمينه را به طور كلي چنين برشمرد: «نقد ادبي در قالب برگزاري جلسات هفتگی و ماهانه در تهران و دوماهانه در کابل؛ قدردانی از تلاش پيش‌گامان ادبيات افغانستان با برگزاري «قند پارسی» و «شب‌هاي كابل» در ایران و افغانستان و گرامی‌داشت رهنورد زرياب، محمدحسين محمدي، محمدکاظم کاظمی، محمدشريف سعيدي و ابوطالب مظفري؛ معرفي آثار تازه اهل فرهنگ و ادب شامل دو گروه پيش‌گامان ادبيات افغانستان و استعدادهاي نوظهور و جوان».

دهقان با مرور كارنامه ادبي رحيمي و فعاليت‌ها و ويژگي‌هاي شخصيتي رحيمي در این باره چنین گفت: «محمدبشير رحيمي یکی از پيش‌گامان ادبيات مهاجرت در ايران است و نقش خانه ادبیات در پاس‌داشت جايگاه اهل فرهنگ و ادب بر همگان روشن است. نقش رحيمي نیز در مطبوعات مهاجرت، ستودني است. مديريت ادبي و انجام امور فني نشريه‌هاي دانشجويي و ديگر نشريات روز آن زمان همچون گلبانگ، ميثاق، وحدت، پامير، هم‌بستگي و غيره از جمله وظايفي بود كه رحيمي بر عهده داشت. علاوه بر دانش ادبي، رحيمي از هنر خطاطي و خوش‌نويسي نیز برخوردار است و اين ذوق خدادادي براي وي يك امتياز به حساب مي‌آيد.» حضور فعال رحيمي در شوراي شعر قم و انجمن ادبي كلمه از ديگر مواردي بود كه سردبیر مجله «فرخار» به آنها اشاره كرد و ارتباط مناسب با هم‌زبانان ايراني را از جمله خصايص مثبت رحيمي برشمرد كه امكان معرفي اهل قلم افغانستان را براي هم‌زبانان فراهم مي‌آورد.

در ادامه برنامه، قنبرعلي تابش، شاعر پيش‌كسوت كشور به بررسي دو موضوع «هراس و حسرت» در شعر رحيمي پرداخت. وي با بررسی اشعاري كه رحيمي در دوره دوم مهاجرتش، در كانادا سروده بود، گفت كه مباني نظري اين بررسي از انديشه‌ها و تحليل‌هاي انديشمندان پسامدرن مخصوصا ريچارد رورتي پيروي مي‌كند. تابش در آغاز سخنانش گفت: «در اوایل قرن بیستم، مفاهیم و آرمان‌هایی همچون برابري در امكانات براي كودكان جهان، جهان‌وطني و جامعه بي‌طبقه، ذهن و انديشه روشن‌فكران را شكوفا كرده بود و روشن‌فکران نسبت به آینده جامعه بشری، خوش‌بین و امید‌وار بودند. اين روشن‌فکران در دو نحله دسته‌بندي مي‌شدند: اول، جناح چپ که به نابودي سرمايه‌داري خصوصي، انقلاب خشونت‌آميز و حاكميت طبقه كارگر اعتقاد داشتند. دوم، جناح راست که به صلح، پيشرفت، تكنولوژي و بارور كردن جهان از طريق پيشرفت صلح و تكنولوژي امیدوار بودند تا احساس برتربيني و تبعيض انسان‌ها نسبت به يكديگر از بين برود. به اعتقاد رورتي، اين اميدها در پايان قرن بیستم، با شكست جناح چپ (شوروي) رو به افول نهاد. ليبراليسم در جناح راست نيز نتوانست اين آرزوها را برآورده كند. پس نااميدي، روشن‌فكران را فراگرفت. به اعتقاد رورتي، دو خطر براي بلعيدن ما وجود دارد: شكل گرفتن يك فوق طبقه متشكل از سرمايه‌داران كه مجالس و پارلمان‌هاي دنيا را براي رسيدن به اهداف خود دور مي‌زنند و خطرناك‌تر از آن، وجود روشن‌فكراني است كه با سياحت و شركت در سیمنارها و تلف‌ كردن سرمايه‌ها در هتل‌هاي مجلل به تحليل و برآورد خسارت جنگ مي‌پردازند».

عضو انجمن ادبی کلمه با اشاره به تلاش روشن‌فکران برای واکنش نشان دادن به این وضعیت افزود: «هنرمندانی با تعلقات جهان سومي به اين پاسخ رسيدند كه انسان بايد با اهتمام به فرهنگ‌هاي بومي از اين نااميدي رها شود. هنرمندان و شاعران كه از مهم‌ترين روشن‌فكران اين نحله هستند، در برابر انديشمندان غربي، اين نظريه را مطرح كردند كه بايد به فرهنگ‌هاي كوچك‌تر و بومي‌تر نيز اعتنا شود. به طور کلی، تفاوت هنرمند با ديگران در توانايي ثبت حالات روحي خود است. هنرمندان توانستند اين حالات را ثبت و بازگو كنند و پاسخي جديد در برابر اين انديشه ارائه دهند.» سپس تابش، محمدبشير رحيمي را نمونه‌ا‌ي از روشن‌فكران افغانستاني دانست که اشعارش، حس نوستالوژيك جديد و هبوط تازه‌اي دارد؛ گويي به جهان تازه‌اي پا گذاشته است. وی در این باره چنین گفت: «خيلي از دوستان ما به غرب سفر كردند، اما دستاورد فرهنگي و فرآورده فرهنگي براي ما نداشتند. مگر غرب را همين روشن‌فكران شرقی از غرب بازگشته چون اقبال و شريعتي به ما نشنا‌ساندند؟ متأسفانه در جمع ما افغاني‌ها، چنين چهره‌هایی تا کنون پدید نیامده است. با این حال، حضور رحیمی در این میان، جرقه‌ای محسوب می‌شود».

تابش با توجه به مسائل يادشده، به ظهور نشانه‌هاي حسرت و هراس در شعر رحيمي اشاره كرد و پرداختن به فرهنگ بومي و وطني را از شاخصه‌هاي شعر وي دانست. این شاعر پیش‌کسوت با خوانش نمونه‌هايی از شعر رحيمي، شش نوع حسرت را در شعر وي برشمرد که عبارت بودند از: فراموشي زبان مادري در فرزندان، فراموشي اعتقادات ديني در فرزندان، حسرت و حرمان از زيبارخان وطني، دوري وطن، آرزوي مرگ و ترويج امور مذهبي.

پس از سخنرانی تابش، حكيم ابراهيمي، محمد حبيبي، محمد جعفري، علي داوودي ( شاعر ايراني)، احمد احمدي، زهرا بوستاني و صحرا كريمي شعرخواني کردند. آن‌گاه دکتر حفيظ‌الله شريعتي، دومين سخنران محفل بود كه به نقد مجموعه شعر رحيمي به نام «در شُرُف ماه» پرداخت. وي، رحيمي را شاعري دشوارگو و باملاحت دانست كه با بهره‌گیری از سبك هندي، با ظرفات بالا و بسيار پيچيده سخن مي‌گويد. شريعتي، عوامل شاعرانگي رحيمي را صنعت‌گرايي، تلفيقات مجازي و بيگانه‌گرايي در خلق معاني بديع دانست كه در دل مخاطب غوغا به پا مي‌كند و به هم‌ذات‌پنداري مي‌انجامد. وي گفت: «شعر رحيمي را شعر مينياتوري شده مي‌دانم كه رگه‌هايي از معرفت و نگاه ژرف‌گرايانه و خلوص و آيينه‌گي به همراه دارد. استفاده نکردن از واژه‌ها و تعابير دم‌دستي و كشف و شهود شاعرانه، شعر رحيمي را از معمولي بودن باز داشته است. در حقيقت، خواننده در اين مجموعه، با گفتمان سه‌جانبه (مؤلف، متن، مخاطب) روبه‌روست و بايد با نگرشي جديد، اشعار ايشان را خواند. حرکت از محسوس به نامحسوس و حركت دایم در شعر، ما را به كشف جديد مي‌رساند».

مضمون‌يابي و بيگانه‌گرايي از دیگر ويژگي‌هايي بود كه شريعتي به وجود آنها در شعر رحیمی اشاره كرد. تلاش شاعر براي يافتن چيزي كه ديگران ندارند يا نداشتند؛ درآميختن ساده‌ترين مضامين با زباني متفاوت و دشوار، بهره‌گيري از صور خيال، ايجاز، پارادوكس و حس‌آميزي از جمله ويژگي‌هايي بود كه شريعتي، آن را به همراه مهارت و تجربه شاعر در سرایش، عامل خواندني شدن مجموعه شعر «در شُرُف ماه» دانست.

در ادامه مراسم، باز نوبت به شعرخواني گروه دیگری از شاعران حاضر در محفل رسيد. در اين فرصت، ناصر عارفي، محمود تاجيك، جاويد حسيني، سعيد يوسفي و طاهره حسيني اشعارشان را خواندند. جهانگیر شعبانی، آهنگ‌ساز و آوازخوان ایرانی نیز که مهمان این مراسم بود، درباره دلیل آهنگ‌سازی برای قطعه آهنگ «لیلا» روی یکی از اشعار علی‌مدد رضوانی، با ترکیب ملودی‌ها و نواهای مختلف موسیقی ایرانی، افغانی و خارجی سخن گفت. شعبانی در این باره چنین بیان کرد: «شعر «لیلا»، نه تنها نماد مهاجرت و آوارگی است، بلکه از نظر من، نماد غربت و آوارگی انسان معاصر است و متعلق به یک سرزمین و خاک نیست. در این قطعه سعی شده است از ملودی‌های معروف ایران و جهان استفاده شود تا با تركيب نواهای مختلف در این قطعه، به غربت انسان معاصر در دنيا اشاره كند. موسيقي رباب و صداي شاعر نيز در اين قطعه افزوده شده است». 

پس از پخش اين قطعه زيبا، شاعران جوان و پيش‌كسوت مانند رضا اسدي، محمدحسين فياض، جعفر واعظي، عقیل، علي يعقوبي، حميد مبشر، زهرا زاهدي، سارا محمدي، زيبا احمدي و محمدسرور رجايي به شعرخواني پرداختند.

آن‌گاه علی‌مدد رضوانی با خوانش زندگي‌نامه و كارنامه ادبي رحيمي، از وي دعوت كرد براي حسن ختام محفل به شعرخواني و سخنرانی بپردازد. رحيمي با قدرداني از خانه ادبيات افغانستان و مركز آفرينش‌هاي ادبي حوزه هنری گفت: «من هیچ‌ وقت سخنران بلیغ و فصیحی نبوده‌ام. امروز هم در نظر ندارم سخنرانی کنم. برداشت‌های آقای تابش و شریعتی از سیاه‌مشق‌های من، در واقع، تشویقی بود که مرا در این مسیر بیشتر به حرکت وا دارند و به ایستایی نرسم.» وی با تبیین وضعیت فکری و مذهبی مهاجران مسلمان در غرب به موردی اشاره کرد که مایه سرایش یکی از شعرهایش شده است. وی در این زمینه چنین اظهار داشت: «متأسفانه در غرب، کسانی که نامشان، محمد یا احمد است، اسمشان را به دیوید، جُرج و ... عوض می‌کنند. تحلیل ‌آنها هم این است که این اسامی، اسامی غریبی است و ما با آن توهین می شویم، در حالی که سایت گوگل در تحقیق خود اعلام کرده است که بالاترین و مطرح ترین نام در جهان، نام محمد است.» رحیمی در ادامه سخنانش، این غزل را خواند:

«با تو آوازه می‌شود هر دم، روشنی در سراسر چشمم

ماه مسکن گزیند از این پس در سرای محقر چشمم

با تو آیینه می‌وزد انگار، می‌زند آب و روشنی را جار

می‌شود تازه تازه شبنم‌وار، تِشْلَه‌های مُشجّرِ چشمم

هرچه در دست شهر فانوس است، می‌خورد با نگاه من پیوست

 می‌شود از پگاه مستامست، فیض‌گاهی‌است محضر چشمم

 ای محمد! چه کرده‌ای با من، روشنم جمله جان و تن، روشن

جلوه‌زار تو گشته‌ام حتما ای فروغ مکرر چشمم

 با تو میچید می‌شود هر دم، چلچراغ  دو چشم تاریکم

ماه نو می‌شود سراپا خم، دم به دم در برابر چشمم

با تو هر روز، آفتابی چند، می‌خورد با نگاه من پیوند

ماه و میچید می‌گردند هاله‌سان دور محور چشمم

کهکشان هم کشان کشان دامان، آسمان را گرفته در انبان

هرچه دارد ستاره در چمدان، می‌دهد پاش بر سر چشمم

با تو گردیده‌ام سرا پا نور، با نگاه تو گشته‌ام محشور

آفتاب است بعد از این مجبور، تا زند خیمه بر در چشمم

آسمان زلال و ناب اینک خیزد از چشم‌های من بی‌شک

آب و آینه می‌شود هر یک، مشتق از اصل مصدر چشمم

گشته‌ام هرچه نور را منبع، هرچه صبح و سپیده را مجمع

صد‌هزار آفتاب را مطلع، بس شگفت است محور چشمم

روشنی‌خیز گشته است از تو چشم‌های عقیم من هر دو

می‌کنند آفتاب و ماه، وضو، صبح در حوض کوثر چشمم».

رحیمی بعد از خوانش این شعر گفت: «ما در آنجا که هستیم، دل ما برای دین و مذهب و فرهنگ و تاریخ ما پر‌پر می‌زند. چه می‌توان کرد و چاره‌‌ای هم نیست و دل‌تنگی‌های خود را با شعر بیان می‌کنیم.» سپس رحیمی شعرهای دیگری هم خواند که با تشويق ويژه مخاطبان رو‌به‌رو شد. دو نمونه از شعرهای جدید رحیمی به این شرح هستند:

هواي تلخ

غم است روي غم و غم به روي غم اين‌جا

تو نيستي و به دوش كه سر نهم اين‌جا

تو نيستي و به درد چه مي‌خورد دنيا

غمي است تلخ، تقلاي بيش و كم اين‌جا

دلار، دلبر و يورو نمي‌شود يارم

گرفته است دلم بي تو، بد رقم اين‌جا

نفس، شكسته؛ هوا، تلخ و آسمان، كوتاه

چه مي‌كشم به خدا بي تو، دم به دم اين‌جا

گرفته خاطرم و بر نمی‌د‌هد روحم

جز اين‌كه ديده و دل مي‌رسد به هم اين‌جا

در آستانه‌ي بار دگر قضا شدنم

چه فرق می‌كندم هستي و عدم اين‌جا

تو نيستي و كه را مي‌توان تنفس كرد

تو نيستي، چه كنم جز كه جان دهم اين‌جا

انجماد

چندي است منجمد شده دست و نگاه من

ساكت شده است وسوسه‌ي گاه گاه من

يعني در انفعال خودم، مايه بسته‌‌ام

طيفي نرسته است ز رنگ سياه من

دل‌تنگ يك نفس به تبسم رسيدنم

آيا كليد مي‌خورد آخرین پگاه من؟

قحط است روشنايي از آن سان كه خلق را

چندين محاق گشته فراموش ماه من

اين گونه در بسيط خودم سنگ مي‌شوم

جز مرگ، هيچ چيز، نباشد پناه من

 

در پايان محفل، مجري نشست از اسدالله امیری، رايزن فرهنگي سفارت افغانستان در تهران خواست تا هدايايی را كه شامل محصولات فرهنگي و مكتوب خانه ادبيات افغانستان مي‌شد، به رحیمی تقديم كند. بشير رحيمي با ابراز خرسندي از حضور در اين محفل، از زحمات همه مسئولان خانه ادبیات افغانستان و حضور اهالی فرهنگ هم‌وطن و هم‌زبان در این برنامه سپاس‌گزاری کرد.

در شُرُفِ ماه؛ عصری با محمدبشیر رحیمی، شاعر افغانستانی

خانه ادبيات افغانستان با همکاري حوزه هنري برگزار مي‌کند:

در شُرُفِ ماه؛ عصری با محمدبشیر رحیمی، شاعر افغانستانی

روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: در سی‌وسه‌اُمین نشست نقد و بررسي ادبيات افغانستان، برنامه ادبی با عنوان «درشُرُف ماه»، ویژه‌ی محمدبشیر رحیمی، شاعر نام آشنای افغانستان برگزار می‌شود که به تازگی به ایران آمده است. در این نشست ادبی، علاوه بر سخنرانی‌های دکتر حفیظ الله شریعتی و قنبرعلی تابش درباره کارنامه ادبی رحیمی، این شاعر  و شاعران افغانستانی ساکن شهرهای تهران و قم شعر خوانی می‌کنند.

محمدبشیر رحیمی در سال 1350 در روستایی به ‏نام خیابک از توابع ولایت بلخ دیده به جهان گشود. بر اثر کودتای کمونیستی سال 57، از تحصیل در مقطع ابتدایی باز ماند و در سال 1363  وارد  مدرسه علمیه‌ای در مرکز ولسوالی شولگره شد و در همان‌جا با مبانی عربی، معانی و بیان و منطق آشنا گشت و زبان عربی را فرا گرفت. سرودن شعر را از نوجوانی آغاز کرد. پس از آشنایی با  سید فضل‌الله قدسی، شاعر افغانستان و با تشویق او، در سال 1370 به ایران سفر کرد. در تهران، مدتی  در حوزه‏ی علمیه‌ امیرالمؤمنین به تحصیل پرداخت و پس از آموزش مبانی پیشرفته‏ ادبیات عربی، منطق، فلسفه و الهیات، فقه و تاریخ اسلام، وارد حوزه‏ علمیه‏ چیذر شد و دروس حوزه‌ را تا سطوح عالی ادامه داد. رحیمی به‏ خاطر مشکلات اقامتی در ایران نتوانست تحصیلات کلاسیک خود را دنبال کند، اما تلاش کرد این خلأ را با تجربه در زمینه‏های دیگر پر کند و با مبانی علوم‏ کامپیوتر آشنا شد و دیپلم کاربری کامپیوتر را دریافت کرد. از شعر و ادبیات هم غافل نماند و با جدیت بر دانش ادبی و هنری خود افزود. آشنایی او با چهره‌های برجسته شعر مهاجرت افغانستان و برخی شاعران مطرح ایران، نام رحیمی را به عنوان شاعر توان‌مند در مطبوعات و محافل ادبی بر سر زبان‌ها انداخت.

رحیمی در سال 1375 در سمینار سراسری شعر و قصه طلاب در ایران، به مقام اول دست یافت و در سال 1377 به عنوان یکی از شاعران برگزیده‏ سمینار معرفی شد. اشعار رحیمی در نشریه‏های افغانی در ایران و حتی مجلات هنری و تخصصی ایران هم به‏چاپ رسیده و مورد توجه کارشناسان و منتقدان قرار گرفته است.

رحیمی در عرصه خوش‌نویسی نیز فعالیت چشم‌گیری داشته و به مرحله ممتازی آن رسیده است. این شاعر خوش‌نویس از سال‌های 1376 وارد  فعالیت‌های فرهنگی و ادبی مهاجران در ایران شد و با نشریه‌های گلبانگ، هم‌بستگی، میثاق وحدت، پامیر، کلمه و ... در بخش‌های ادبی و فنی همکاری داشته است. رحیمی بعدها به سردبیری نشریه هم‌بستگی رسید.

اولین مجموعه ‏شعر بشیر رحیمی در سال 1378در سلسله گزیده ادبیات معاصر از سوی انتشارات نیستان به ‏چاپ رسید و سه سال بعد  تجدید چاپ شد. دومین مجموعه‏ شعر رحیمی در سال 1385 به‏ نام در شُرُف ماه توسط انتشارات عرفان در تهران منتشر شد.

مجموعه دیگری از سوگ‌سروده‌های این شاعر برای شهید مزاری، زیر نام «رنگ به ‏بر نشسته» نیز چندی پیش از سوی بنیاد کاتب در کانادا چاپ گردیده است. بشیر رحیمی در حال حاضر ساکن کشور کاناداست و مشغول فعالیت‌های فرهنگی.

نشست «در شرف ماه»، ساعت 17بعد از ظهر روز پنج شنبه 5/ 3/1390در تالار مركز آفرينش‌هاي ادبي حوزه هنري برگزار خواهد شد و حضور تمام  اهالي فرهنگ و ادبيات آزاد است.

نشاني: تهران. خيابان حافظ. تقاطع سميه و حافظ. روبه روي دانشگاه امير کبير. سالن جلسات مرکز آفرينش‌هاي ادبي حوزه هنري.

شب های کابل، تحولی در عرصه ادبی افغانستان

شب‌های كابل،تحولی در عرصه ادبی افغانستان

 

گزارش از: آصف آشنا.بی.بی.سی

شب‌های كابل، عنوان همايش ادبي است كه از سه سال به اين سو، توسط خانه ادبيات افغانستان، در كابل برگزار می شود. هر چند، پس از طالبان، فعاليت‌هاي ادبی چشمگير در كابل، انجام شده است، اما برگزاري سلسله همايش‌های "شب‌هاي كابل"، كار تازه و متفاوتی است كه در حوزه ادبيات افغانستان، در پايتخت كشور انجام می شود.

تلاش، براي تقويت فرهنگ نقد و نقد پذيری در حوزه ادبيات، تجليل و گرامی داشت از شخصيت‌هاي ادبی معاصر، تلاش برای پل زدن ميان نويسنده و مخاطب؛ چشم انداز خانه ادبيات افغانستان برای رشد ادبيات در اين كشور است كه بخش از آن با برگزاري شب‌های كابل دنبال می شود.

نخستين شب، از شب‌هاي كابل سه سال پيش در ٢١ اسد (مرداد) 1387 در گرامی داشت از فعاليت و زندگي ادبي محمد حسين محمدی، داستان نويس مشهور افغانستان و [اکنون، مدیر] خانه ادبيات افغانستان برگزارشد. شبی كه خانه ادبيات افغانستان، تنها برگزار كننده آن نبود و نهادهای چون، انجمن قلم افغانستان، موسسه علمی ـ فرهنگی سراج، مركز تعاون افغانستان،‌آكادمی علوم سينمايی و دانشگاه كاتب در برگزاری آن نقش داشتند. اما همايش‌های بعدی توسط خانه ادبيات افغانستان، راه اندازی و مديريت شده است.

محمداعظم رهنورد زرياب، حسين فخری، خالد نويسا و عباس آرمان از داستان نويسان پر آوازه افغانستان و سيدضيا قاسمی، خالده فروغ، محمود جعفری و سيد ابوطالب مظفری از شاعران شناخته شده و صاحب اثر در جامعه ادبی اين كشور هستند كه شب‌های كابل، در كنار گرامی داشت از فعاليت های ادبی شان، به نقد و بررسی آثارشان پرداخته است.

فرهنگ نقد و نقد پذيري

آنگونه كه آقای حسين محمدی، رئیس خانه ادبيات افغانستان مي گويد، عدم فرهنگ نقد و نقد پذيری در حوزه ادبيات اين كشور، جدی ترين مشكل در راه پويايی ادبيات در افغانستان بوده است: " تازمانی كه جامعه ادبی عاری از نقد باشد، ما نمی توانيم، انتظار رشد و بالندگی آن را داشته باشيم. در واقع كار ادبي در موجوديت نقد و نقد پذيری به پختگی می‌رسد. و اين چيزی است كه يا ما در گذشته ادبی خود نداشته ايم و گاه گداری اگر فعاليت هایی زير نام نقد ادبی انجام شده است، چيزی غير از نقد كارساز و راه گشا بوده است".

اين كه نقد و نقد پذيری در جامعه ادبی افغانستان تاهنوز جدی نشده است، مساله ای است كه به چيستی جامعه ادبی در اين كشور برمی گردد. با آنكه افغانستان گذشته ادبی جدی و ارزشمند دارد، اما سالهاست كه اين كشور جامعه ادبی كوچك و محدودی دارد با مشكلات كوچك و مشتركات كوچك. جامعه ای كه اكثريت شخصيت های ادبی دوستان گرمابه و گلستان هم اند. رابطه ای كه به عنوان عمده ترين مانع در شكل گيري نقد و همگانی شدن فعاليت هاي ادبی در افغانستان عمل كرده است.

ادبيات بی مخاطب

در كنار تفاوت و خلاقيت هایی كه در نحوه برگزاري شب‌هاي كابل ديده می‌شود، حضور چشمگير شرکت كنندگان اين همايش چيزي است، كه اين همايش را از ديگر فعاليت ادبی كه بصورت گروهی در افغانستان انجام مي شود، متمايز كرده است.

فعاليت‌ها و همايش‌هاي ادبی در سال‌های پس از طالبان در اين كشور، چيزي بوده است كه، اكثرا محدود به اهالي ادب بوده است. يا به عبارت ديگر، مخاطبان ادبيات، مجال و فرصت كمتر براي راه يافتن در محلات برگزاری فعاليت‌های گروهي ادیبان را داشته اند. اما تا هنوز، در همايش های شب‌هاي كابل، اكثريت شرکت كنندگان را مخاطبان ادبيات تشكيل داده اند تا شاعران و نويسندگان.

از نظر آقاي محمدی، "راه يافتن مخاطبان در همايش های ادبی، خود، فرصتی است برای گسترش و همگانی شدن ادبيات. چون، ادبيات چيزی است كه مساله پويايی و تاثير گذاری آن بر جامعه، تاحدودي به مخاطب برمی گردد". وی می‌گوید: "از يازده برنامه اجرا شده شب‌های كابل، من در ٩ برنامه بوده ام می توانم بگویم که حدود هفتاد در صد از شرکت كنندگان شب های کابل كسانی بوده اند كه خودشان دست اندر کار ادبیات و خلاقیت های ادبی نیستند. بلكه كسانی هستند كه بصورت جدی خریداران، طرفداران و علاقه مندان آفرینش های ادبی اند و در یک کلام مخاطبان جدی این عرصه هستند. "

حضور گسترده وجدی مخاطبان، در شب‌های كابل امری است كه به ابتكار مديران خانه ادبيات افغانستان بر می گردد. تلاشی كه می خواهد در سال‌های آينده ادبيات افغانستان را از وضعيت كه فعلا در آن قرار دارد و مخاطب چنداني ندارد بيرون بكشد. به باور مسوولان اين نهاد ادبي، رشد و بالندگی ادبيات در افغانستان، بدون رابطه با مخاطب و كمك به رشد مخاطب امر دشواری است.

مخاطبان خريدار

هر چند به استثنای شب دهم، موضوع محوری شب‌های كابل، گرامي داشت از شخصيت هاي بنام ادبی و نقد کارنامه های آنان بوده است، ولی برگزاری هر برنامه با رونمايی يك كتاب تازه در حوزه ادبيات نیز همراه بوده است. كتاب هایی كه از سوی خانه ادبیات افغانستان منتشر شده است.

حسين محمدی مي گويد: " رونمايی كتاب، تلاشی است برای تشويق مخاطبان به حمايت از فعالیت و خلق كنندگان آثار ادبي. در گذشته، فقر مخاطبان سبب شده بود كه وقتی شاعر يا داستان نويس اثر اش چاپ مي شد، بخش ديگر از مسووليت و كار صاحب اثر توزيع و هديه كردن كتاب به مخاطبان بود. ما با رونمایی كتاب می خواهيم فرهنگ خریدن آثار هنری را نیز بصورت غیر مستقیم ترویج کنیم."

از تهران تا كابل

ایجاد رابطه بین نویسندگان و مخاطبان از اهداف اصلی برگزارکنندگان "شبهای کابل" است. خانه ادبيات افغانستان در سال ١٣٨٢ توسط تعدادی از دانشجويان افغانی در تهران راه اندازی شد. برگزاری پنج دوره جشنواره ادبی قندپارسی، برگزاری جايزه ادبی نوروز، انتشار مجله ادبی فرخار، انتشار مجله ادبی روايت و برگزاری شب‌های كابل از عمده ترين فعاليت‌هایی است كه اين نهاد ادبی در كارنامه چند ساله اش دارد.

خانه ادبيات، تاهنوز يازده عنوان كتاب از شاعران و نویسندگان مشهور افغانستان را چاپ و منتشر كرده است. بلوای خفتگان نوشته محمدجان‌تقی بختياری، زيبایی خفته در زير خاك، نوشته رهنورد زرياب، خروسان باغ بابر، نوشته حسين فخری، آشار، نوشته عبدالواحد رفيعی  و عقاب‌ چگونه مي‌ميرد، مجموعه شعر ابوطالب مظفری، از جمله آنهاست…

شب یازدهم شب‌های کابل برگزار شد

شب یازدهم شب‌های کابل برگزار شد

روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: یازدهمین شب از شب‌های کابل با رونمایی مجموعه شعر «عقاب چگونه می‌میرد» اثر سید ابوطالب مظفری برگزار شد.

در برنامه شب یازدهم شب‌های کابل که به بررسی کارنامه ادبی مظفری می‌پرداخت، دکتر محمدامین احمدی، رییس دانشگاه ابن سینا؛ محمدجواد سلطانی و اسدالله احمدی؛ استادان جامعه‌شناسی این دانشگاه درباره وی سخن گفتند.

خانه ادبیات افغانستان، شب یازدهم شب‌های کابل را با همکاری مؤسسه تحصیلات عالی ابن سینا، شرکت مهندسی عمران، مرکز تعاون افغانستان، خانه فرهنگ افغانستان، بنیاد شهروند، انتشارات تاک و مؤسسه تحصیلات عالی غرجستان برگزار کرد.